عکس| در آخرین جشن تولد آتیلا پسیانی چه گذشت؟
تاریخ انتشار: ۱۴ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۸۲۷۹۹۳
آفتابنیوز :
شامگاه ۱۰ اردیبهشتماه ۱۴۰۲ آتیلا پسیانی پس از مدتی طولانی در جمع همکارانش و مقابل دوربینها ظاهر شد و اگرچه در سالهای اخیر خبر ابتلای او به سرطان اعلام شده بود، اما دوستان و دوستدارانش از دیدن چهره رنجورش یکه خوردند.
در آن مراسم که به همت انجمن صنفی کارگردانان خانه تئاتر برگزار شد، پرویز پرستویی، رضا کیانیان، محمد چرمشیر، محمد صالحعلاء، نوید محمدزاده، بهرام رادان و محمد رحمانیان جمعی از سخنرانان بودند که درباره آتیلا پسیانی صحبت کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پرویز پرستویی در آن شب با اشاره به همکاری با آتیلا پسیانی در سریال «زیر تیغ» ساخته محمدرضا هنرمند و فیلم سینمایی «آب و آتش» فریدون جیرانی خاطراتی را درباره این دو همکاری روایت کرد و با اشاره به حضور هنرمندان شناخته شده تئاتر در مراسم گفت: مسئولان بنام کشور باید دست یک یک تئاتریها را ببوسند که خاک صحنه خوردهاند و کنار مردم بودهاند و خانواده تئاتر، جداییناپذیر است. در این مدت (ماههای اخیر) بسیار ضربه خوردیم و مدام با این نقد مواجه شدم که شما هنرمندان هر چه دارید از مردم است، ولی کنارشان نیستید در حالی که منِ نوعی بیش از ۵۰ سال است که برای مردم کار کردهام و نفس مان به هم گره خورده. الان هم اگر کار نمیکنیم، چون حال مردم خوب نیست. تئاتر شغل ما نیست، زمانی میتوانیم کار کنیم که حال خودمان و مردم خوب باشد. با این حال وظیفه ما کار کردن است. به وجود آتیلا افتخار میکنم که همیشه در کنار کارهای تصویری، تئاتر کار کرده و به تئاتر، مومنترین است که همواره با تفکر و ایدههای خودش کار کرده و مخاطب خود را هم داشته است.
محمد صالح علاء، دیگر هنرمند حاضر در برنامه هم گفت: وقتی دانش آموز بودم، برای هم کلاسیهای مدرسه که عاشق میشدند، نامه عاشقانه مینوشتم. اوایل، این کار برایم دشوار بود، ولی وقتی تعریف و تمجید میشدم، راحت میشد. اما دشواری آنجا بود که چند نفر عاشق یک نفر میشدند و نوشتن نامه برای آن یک نفر، خیلی سخت بود. حالا هم برایم دشوار است وقتی همه آتیلا را دوست دارند، درباره او چه بگویم.
او با اشاره به حضور هنرمندانی، چون آتیلا پسیانی، خسرو شکیبایی، رضا رویگری و ... در نمایشهای تلویزیونی بیان کرد: آتیلا از من جوانتر است، ولی عقلش بزرگتر است. ما با هم همکاریهای شورمندانهای داشتیم و با ترانههای لئونارد کوهن گوش میکردیم.
صالح علاء همچنین جملهای از ولتر بیان کرد که هیچ مادری فرزندی بزرگتر از خود نزاده و ادامه داد: خانم شیخی خیلی بزرگ بودند، ولی آتیلا جان بزرگتر هستند.
رضا کیانیان، دیگر هنرمند و دوست نزدیک پسیانی نیز در آن مراسم با اشاره به حضور پسیانی در تئاتر ایران گفت: آتیلا حلقه مفقوده در تئاتر ما را پر و دو نسل را به هم وصل کرد. اگر او نبود، شاید این تئاتر امروز چنین نبود. تئاتر تجربی با کوششهای آتیلا شکل گرفت. او هرگز و با وجود موانع بسیار، از رو نرفت. با اینکه خیلی فحش خورده، به کارش ادامه داد. آتیلا در تئاتر ما یک پدرخوانده است و باید قدرش را دانست. اگر بگوییم او پدر تئاتر تجربی است، ادعایی پرت و پلا نیست.
محمد چرم شیر، نمایشنامه نویس و دوست و همکار نزدیک آتیلا پسیانی هم دیگر سخنران آن برنامه بود که با اشاره به شروع همکاری خود با پسیانی از دهه ۷۰، گفت: میخواهم شرح حالی از ناعدالتیها درباره آتیلا پسیانی ارایه کنم. هر وقت ظاهرا همه چیز برای ما خیلی خوب بود، با تعجب میگفتیم یک جای کار میلنگد و این در بین ما به یک شوخی تبدیل شده بود. حالا کانون کارگردانان برای آتیلا نکوداشت گرفته. اگر این موضوع به معنای پذیرش نگاه آتیلاست، ۴۰ سال زمان برای این پذیرش، بسیار طولانی است.
او با اشاره به علاقه پسیانی به جوانان ادامه داد: آتیلا عاشق جوانان است. او فقط حلقه مفقوده تئاتر ما نبود بلکه چیزی به آن افزود. آتیلا برای جوانان زیادی پدری کرد هرچند آنان پدرکشی کردند، ولی آنان را پروراند. آتیلا فقط تاثیرگذار نبود. او به تئاتر ایران، ایران را افزود که یکدیگر را بپذیریم و فارغ از هر نوع نگاهی، در کنار یکدیگر زندگی کنیم. ما شعارش را دادهایم، اما یک جای کار میلنگد.
بهرام رادان، دیگر سخنران آن برنامه بود که به عنوان نمایندهای از جوانان روی صحنه رفت و گفت: وقتی قرار است از بزرگی صحبت کنیم، گاه میگوییم شناختن زوایای پنهان او ساده نیست، ولی آتیلا جزو معدود کسانی است که ظاهر و باطنش یکی است. در بیست و اندی سال گذشته افتخار شاگردی، همکاری و رفاقت با او را داشتهام. امیدوارم سالهای سال کنار خانواده ات بمانی. تولدت مبارک!
نوید محمد زاده هم که در چند نمایش با پسیانی همکای داشته است، با صدایی لرزان و با بیان اینکه دچار اضطراب شده است، خطاب به آتیلا پسیانی گفت: برای من حکم پدر داری، رفیق عزیز، برادر بزرگتر، معلم، کسی که در مسیر کار و تمرینهایمان میگفتی از اشتباههای آدمها تئاتر میسازی. سعی کردم اشتباههای زیادی کنم. در چهار نمایش افتخار همکاری با تو را داشتم و به این دلیل میگویم بچه تئاترم.
همچنین فاطمه نقوی در سخنانی با یادآوری آشنایی خود با پسیانی افزود: ۴۵ سال باهم زندگی کردیم. ۴۶ سال همدیگر را میشناختیم. همچنانکه مادر آتیلا میگفت ما با هم بزرگ شدیم و زندگی را تجربه کردیم. آتیلا عاشق جوانان است و همیشه دوست داشته جایی برای برگزاری کارگاه و انتقال تجربههایش به جوانان داشته باشد. او عاشق کار و زندگی است و کودک درونش خیلی زنده و فعال است.
در بخش پایانی برنامه آتیلا پسیانی که در میان تشویق حاضران روی صحنه رفته بود در سخنانی گفت: با وجود تمام سخنان دوستان که خیلی صادقانه و دوستانه، درباره من گفتند، مرا عمیقا به فکر فرو برد که انگار یک جای کار میلنگد! اتفاقی که در این پنج دهه افتاد، خیلی عجیب و مختلف بود که میتوانست برای دیگران هم رخ بدهد. ما خیلی دوست داشتیم جوانانی مانند خودمان پرورش بدهیم و گروههایی مانند گروه تئاتر «بازی» ایجاد کنیم. وقتی گروه تئاتر بازی در سال ۶۸ کار تجربی انجام دادیم، خیلی فحش خوردیم، ولی ما پای آن ایستادیم. خوشحالم الان بیش از ۲۰ گروه تجربی داریم که فعالیت میکنند.
در آن مراسم رضا حداد هم حضور داشت که تنها ۱۹ روز بعد از این دنیا رفت. او در جملهای کوتاه و با لحنی طنز گفته بود، تنها ایراد آتیلا این است که استقلالی است.
منبع: خبرگزاری ایسنامنبع: آفتاب
کلیدواژه: آتیلا پسیانی بازیگران سینما آتیلا پسیانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۸۲۷۹۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد
این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلیهایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدتهای خود را در عملیات غرورآفرین الی بیتالمقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه در ادامه میآید ماحصل همکلامی ما با محترمالسادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است.
بیقرار رفتن بود
سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم میکرد. خدمت سربازیاش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش میگوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کارهای خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کارهای خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک میکرد. همیشه نماز را اول وقت میخواند و من بلافاصله پشت سرش میایستادم. نمازهای جماعتمان را هیچگاه از یاد نمیبرم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی میکردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار میداد. جمعیت به پادگان نزدیک میشد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آنها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضیها میگفتند: «این چه کسی است که با جرأت آنها را به جمع ما میکشاند.» چند روز بعد پادگانهای ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوبارهای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد.
خبر تولد فاطمه
خدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش میگفتند: یکی از بچهها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی میخواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی میگذاشت. بعضیها از دور میگفتند:مبارکه! عدهای هم میپرسیدند:اسم دخترت را چی میگذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!
فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچهها میخواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات میمانم.
شهادت در بیت المقدس
همرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعدها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپارهای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای نالهای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. میدانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آنها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی میخواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه میگوید وقتی به شهادت رسید کوچکترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهرهاش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود.
بدرقه با دعای خیر
قبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعدها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالیکه سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه میخواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمیبینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!
فاطمه و شهادت پدر
خیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیتالمقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه میکرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد.
از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامهای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایتمدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیههایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.
منبع: روزنامه جوان
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی